ثروت نتیجه ی ماهرشدن در کاری که علاقه نداری یا رفتن به کار مورد علاقه

نکته کلیدی، ثابت و بدون تغییر در ماجرای موفقیت ، «تمرکز تمام و عیار و همهجانبه بر آن موضوع» است. تمرکز و ادامه دادن، جادویی در خود دارد که ، هر ناممکنی را ممکن میکند. اما مسئله این است که ، هرگز قادر به تمرکز با تمام قوا بر موضوعی نخواهی شد، مگر عاشق انجام آن کار باشی و به آن علاقهمند باشی.
مهمترازهمه، عشق و علاقه به موضوعی که دربارهاش باورهای محدودکنندهای داری، هرگز پایدار نمیماند. در نتیجه، آن تمرکز دوام نمیآورد .
پس طبق قانون، «تمرکز همه جانبه» همیشه جواب میدهد. اما آن حدّ از تمرکز، فقط به وسیله عشق و علاقه ایجاد میشود و آن عشق و علاقه فقط به واسطه باورهای قدرتمندکننده، پایدار و باثبات میگردد .
از یک طرف، وقتی به موضوعی علاقه نداشته باشی، قدرت تمرکز همه جانبه بر آن را نداری. وقتی هم قدرت تمرکز همه جانبه بر موضوعی را نداشته باشی، قطعاً موفقیت چندانی حاصل نمیشود چون قوه الهامات و خلاقیت تو، هرگز وارد معادلهی این ماجرا نخواهد شد. در نتیجه فارغ از اینکه چقدر تلاش میکنی، از انجام آن کار ثروت خلق نخواهی کرد.
از طرف دیگر، وقتی عشق و علاقه داشته باشی اما باورهایت در آن موضوع محدودکننده باشد، به خاطر آن حدّ از عشق و علاقه ، ابتدا با شور و شوق زمان و انرژی میگذاری اما به خاطر باورهای محدودکننده درباره ثروت ، چندان نتیجهای دریافت نمیکنی و اگر نتوانی از آن عشق و علاقه، موفقیت مالی مورد نظرت را خلق کنی، قطعاً کم کم آن عشق و علاقه کم میشود و پابرجا نمیماند .
بنابراین، برای خلق ثروت، هیچ راهی به جز ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین وجود ندارد. یعنی اولین قدم همیشه و همیشه، از ساختن باورها باید شروع شود. چون ریشه این ماجرا از باورهای محدودکننده نشأت گرفته است. دلیل اینکه فرد با اینکه عشق و علاقهاش را میشناسد، باز هم کاری را انجام میدهد که به آن هیچ علاقهای ندارد، باورهای محدودکنندهاش است .
خیلی ها دوست دارند ثروتمند شوند اما از آنجا که فقط پزشکان ثروتمندی دیده اند، فکر می کنند که برای ثروتمند شدن حتما باید پزشک باشند. با اینکه فرد حتی از دیدن خون حالش بد می شود اما، خودش را مجبور به تحمل این فضا میکند. یعنی وارد کاری می شود که نه تنها علاقه ای به آن ندارد بلکه هر لحظه اش برای او یک زجر واقعی است .
خوب قطعا برای چنین فردی که نه تنها از این لحظات لذتی نمیبرد، نه تنها احساس خوبی ندارد، بلکه از آنجا که هیچ عشق و علاقه یا انگیزهای در او وجود ندارد، نه می تواند خلاقیتی از خود نشان دهد و نه می تواند از تمام توانمندی ها و پتانسیلهایش در این رشته استفاده کند. زیرا احساس نفرت، خشم و تحمّلی که به خرج میدهد، تمام تمرکز و انرژی اش را میگیرد. به گونهای که دیگر رمقی برای شکوفایی توانمندی هایش باقی نمیماند .
اما همین فرد عاشق طراحی لباس است. می تواند ساعت ها درباره برش یک الگو و دوختن لباسی زیبا صحبت کند .
ترکیب طرحها و رنگها را به خوبی میشناسد و روشهای جادوییِ این ترکیب را برای زیباتر جلوه دادن اندام، میشناسد .
بی نهایت در این کار خلاق است. به محض دیدن یک لباس در تن یک فرد، ذهنش شروع به رفع ایرادهای طراحی و دوخت لباس میکند که چگونه میشود با چند برش ماهرانهتر، تن خورِ لباس را بیشتر کرد یا با چند برش عمودی، فرد را خوش اندامتر نمایش داد و…
یعنی نکات ضعف و قوت آن طراحی را به خوبی میبیند و درک میکند و اگر صدها ساعت مشغول طراحی باشد، نه خسته میشود و نه زمان را می فهمد .
خوب اگر چنین فردی، باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت بسازد و باور کند که، این شغل که اتفاقا مورد علاقه اش هم هست، می تواند او را به بی نهایت ثروت برساند، به وجد میآید و استعداد و توانمندی هایی صد چندان از خود بروز می دهد. ضمن اینکه از آنجا که عاشق انجام این کار است، برای او، عشق و علاقه، تفریح و سرگرمی و کار و حرفه، یکی شده است .
چنین فردی همواره در حال لذت بردن و ثروت ساختن است. برای او روزهای کاری و غیر کاری چیزهایی جدا از هم نیست. تمام تمرکز و توانش را صرف انجام آن کار نموده و تمام خلاقیت و پتانسیل هایش را در این کار بروز می دهد .
چنین تمرکزی بر کار، موجب بروز همه خلاقیت هایش شده و از تمام پتانسیلهایش در انجام آن کار بهره برده و از خودش یک حرفه ای می سازد. زیرا مهارت حاصل عشق و تمرکز بر انجام یک کار است. وقتی باورهای قدرتمندکننده هم وارد این فرمول شود، دیگر کار تمام است .
در نتیجه، وقتی «چنین حدّی از مهارت و تمرکز» با باورهای قدرتمند کننده و ثروتآفرین همراه شود، جادو میکند. زیرا از آنجا که دیگر نگرانی درباره تأمین هزینههایش ندارد، این ذهن آرام او را در کمال آرامش و عشق در آن مسیر پیش میبرد و به خاطر تمرکز همراه با آرامش و عشق، نهایت پتانسیلاش در ایدهپردازی و خلاقیت را آزاد میسازد .
این خلاقیتها نتیجه میآفریند و این نتایج دوباه باورها و اعتماد به نفس فرد را برای برداشتن قدمهای مهمتر و اجرای الهامات و ایدههای بزرگتر، آماده میکند و از آنجا که از نظر مالی هم جواب گرفتهاست، این باور که این شغل پتانسیل زیادی برای ساختن ثروت دارد، بیشتر رشد میکند و این مسیرِ گسترش، تا بینهایت میتواند ادامه یابد و هر بار فرد را وارد مدار بالاتری نماید .
طراحهای حرفهای که از یک طرح، ثروتهای بزرگ میسازند، این مراحل تکاملی را طی کردهاند و همه این آیتمها را بدون شک داشتهاند .
یعنی از یک طرف به خاطر عشق به کار و صرف تمام وجودشان در کاری که عاشق انجامش بودهاند، از تمام پتانسیلها، تواناییها، خلاقیتها و الهاماتشان کمک گرفته و تبدیل به یک حرفه ای در آن حرفه شدهاند .
در نتیجهی انجام کارهایی خلاقانه و خارق العاده، افراد بیشتری آن طرحها را پسندیدهاند .
از طرف دیگر، به خاطر باورهای ثروتآفرینی که ساختهاند، جهان نیز حامی آنها شده و با واسطه آن باورها، به سمت مشتریها و بازارهای راحت و بیانتها، هدایت شدهاند. زیرا این برنامه خداوند است که جهان را به گونهای خلق کرده تا حامی افرادی باشد که با دیدن عشق و علاقهشان و جدّی گرفتن آن، جهان را رشد میدهند .
جهان همیشه بیشترین پاداشهایش را به افرادی میدهد که رشد بیشتری در جهان پدید میآورند و روش شخصی هر فردی برای رشد جهان، در عشق و علاقهاش نهفته است. زیرا خدا در آن عشق نهفته است. آن عشق انرژیِ خدایی دارد. آن عشق خلاق است و قدرت خلق هر نعمتی را که میخواهی دارد. اما تنها زمانی این پتانسیل خداگونه بالفعل میشود که باورهای قدرتمندکننده، توحیدی و ثروتآفرین، ساخته میشود .
سپس فرد را به مسیری هدایت میکند که از انجام همان کاری ثروت میسازد که، بیشترین لذت را از انجامش میبرد. به همین دلیل است که میگوییم همه چیز یکی است. کار و زندگی و عشق و لذت میتواند یکی باشد و همه لحظات زندگی میتواند لذت بخش باشد .
وقتی میگوییم میتوانی لذت ببری و ثروت خلق کنی، منظورمان همین است. بنابراین لذت بردن را با یک جا نشستن و هیج کاری انجام ندادن اشتباه نگیرید زیرا هیچ فردی نمیخواهد تمام عمرش مثل یک گیاه باشد .
ضمن اینکه پشتکار داشتن و قدم برداشتن را هم با، صرف انرژی زیاد و طاقت فرسا برای انجام کاری که از آن متنفری، اشتباه نگیر. زیرا فارغ از اینکه چقدر تلاش میکنی، احساس بد و ثروت با هم همنشین نخواهند شد .
دلیل اینکه افراد زیادی فکر میکنند باید سخت تر در شغلی کار کنند که به آن علاقه ندارند، یا مهارتهای بیشتری در آن کسب کنند یا ساعتهای بیشتری کار کنند یا مدرکهای بیشتری بگیرند تا با انجام کاری که به آن علاقه ندارند پولی بسازند که، هم از عهده تأمین هزینههای انجام کار مورد علاقهشان بربیاید و هم برایشان زمان آزاد بخرد، این است که :
هنوز ساختار جهان را درک نکردهاند که تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای مان است .
هنوز درک نکردهاند که تا ذهن شان ثروتمند نشود و باورهای قدرتمندکنندهای درباره ثروت نسازند، به مدار ایدهها و راهکارهای ثروتساز دسترسی ندارند .
هنوز درک نکردهاند تا زمانی که ذهن آنها برای فقر برنامهریزی شده، خروجی این برنامه، نمیتواند ثروت باشد. طبق قانون، تا زمانی که قوانین ثروت را درک نکنیم، با آن قوانین هماهنگ نشویم و ذهنمان ثروتمند نشود، هرگز به این نقطه نمیرسیم و هرگز راهی به سوی تجربه ثروت نداریم. فارغ از اینکه چقدر مهارت کسب کنیم یا مدرک بگیریم یا شغل عوض کنیم .
زیرا ثروت یک امر ذهنی است و تنها زمانی میتوانی وارد مدار ثروت شوی که ذهنت ثروتمند شود .
به این سوال خوب فکر کن …
اگر خود خدا به شما این قول را بدهد که هر کاری پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وارد هر کاری شوی، می توانی به یک اندازه از آن ثروت بسازی
از آشپزی گرفته تا پرورش و فروش گل
از خیاطی تا انجام کارهای طنز
از بازیافت زباله تا طلا فروشی
از نوشتن اپلیکیشن گرفته تا بستنی فروشی و …
آیا باز هم تصمیم میگرفتی از انجام کاری ثروت بسازی که هیچ علاقهای به آن نداری؟
این جواب را یک مبنا در نظر بگیر و خیلی جدی به آن فکر کن !
فقط وقتی می توانی زمان، تمرکز و انرژیات را صرف انجام کاری نمایی و بدون خستگی، ناامیدی یا بیانگیزگی، به آن مبادرت بورزی که، قلبت هم همراه تو برای انجام آن کار بتپد و تمام وجودت پر از لذت بشود .
در یک کلام، مهمترین انگیزه تو برای ادامه آن کار، لذت و عشقی باشد که در زمان انجام آن کار تجربه میکنی. فارغ از اینکه دیگران چکار میکنند، جه نظری درباره تو دارند، چقدر ثروت از چه کاری ساخته اند و…
اگر بتوانی این نگاه را در وجودت نهادینه کنی، خیلی از معیارها برایت تغییر میکند و حتی ایدهها، الهامات و راهکارهایت را تحت تأثیر قرار میدهد .
آنوقت به جای گشتن به دنبال ایدههایی که فکر میکنی میشود از آنها پول ساخت، به دنبال اجرای ایدههایی هستی که وجودت و قلبت را سرشار ساخته تا اجرایشان کنی و از اجرای آنها لذت ببری
آنوقت مهمتر از عالی بودن یا متوسط بودن یک ایده، مهمتر از جواب دادن یا جواب ندادن یک ایده :
اجرای آن ایده است. زیرا لذتی که اجرای آن ایده برایت دارد، تو را از نتیجهی کار بینیاز میکند .
و اگر قلبت را یک ذهن ثروتمند همراهی کند، این ترکیب جادو میکند. یعنی هم لذت میبری و هم ثروت میسازی. یعنی شغل تو لذت بردن از تک تک لحظاتی میشود که در حال انجام کار مورد علاقهات هستی .
عشق، پشتکار و نیروی لازم برای تمرکز و ادامه دادن را فراهم می کند و باورهای ثروت آفرین- یعنی همان باورهایی که در دوره مغناطیس جذب فراوانی شو آموزش داده شده است، موجب میشود، انجام آن کار برایت نتیجه مالی خوبی داشته باشد و عزت نفسات را بالاتر میبرد .
هرچه باورهایت درباره ثروت، قدرتمندکننده گردد و عزت نفسات بیشتر شود، آن ایدهها را با ایمان بیشتری اجرا کنی. سپس چیزی که بیشتر از نتیجه ظاهری آن ایده وارد زندگیات میشود، گسترشی است که در وجودت رخ میدهد .
پس کسب و کارت را با عشق انتخاب کن و با ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت، از این عشق و علاقه حمایت کن و نخواه یک شبه، یک کسب و کار گسترده بسازی. بلکه قدم به قدم تکاملات را طی کن و مرحله به مرحله آن را رشد بده. زیرا رشد یک فرایند است و نه یک جهش.
عشق و علاقه ، لذت را برایت به ارمغان میآورد و وقتی باورهای قدرتمندکننده پشتیبان این عشق و علاقه میشود- همان باورهایی که استاد منصوری در دوره مغناطیس جذب فراوانی شو آموزش داده است. همان باورهایی که تو را از عجله کردن باز میدارد و به مسیر لذتهای بیشتر هدایت میکند- آنوقت به مسیری هدایت می شوی و دستان خداوند در قالب ایده ها، راهکارها و آدم هایی وارد زندگی ات می شود که برایت ثروت هم به ارمغان میآورد. آنهم در آرامش و لذت.
ترکیب لازم برای کسب ثروت از کار مورد علاقه این است:
عشق + باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت
اگر تجربه ای ، داستانی و یا صحبتی در مورد این مقاله دارید ، خوشحال میشویم که آن را با ما و دوستانتان به اشتراک بگذارید تا هم باورهای ما و هم باورهای خودتان قوی تر گردد .
پست های مرتبط

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404
دیدگاهتان را بنویسید