تفاوت فکر کردن و توجه کردن

قانون جذب نمیگوید اگر به موضوعی فکر کنی، وارد زندگیات میشود، بلکه میگوید شما اساس باورها و فرکانسهایت را وارد زندگیات میکنی . شما اساس آنچه را که به آن توجه میکنی، وارد زندگیات میکنی .
قوانین کیهانی هیچگاه نمیگوید مثلاً اگر یک گوشه نشسته و فکر کنی که هفته آینده فلان دوست ات را میبینی، این اتفاق رخ میدهد. نمیگوید اگر فکر کنی ثروتمند میشوی، همان لحظه یک گونی پول از آسمان برایت می افتد .
زیرا اولاً موضوع اصلاً فکر نیست. بلکه موضوع فرکانس است . یعنی مهم نیست شما به چه موضوعی فکر می کنی، بلکه مهم این است که به چه موضوعی توجه می کنی و این دو موضوع بسیار از هم متفاوت است . ممکن است فکر کنی در حال فکر کردن به پول هستی، اما اگر کانون توجه ات را بررسی نمایی، متوجه می شوی که کاملا بر نداشتن پول متمرکز شده ای، یعنی تمرکزت بر قبض آب و برق و گاز است که آمده ، قسط بانکی ای که مهلتش فرا رسیده ، افزایش مبلغ اجاره ای است که صاحب خانه درخواست کرده ، پس وقتی این جزئیات بررسی می شود، متوجه می شوی که اساس تجربههای زندگی ما با یک فکر آنی و لحظه ای ساخته نمی شود، بلکه حاصل توجه کردن به موضوعاتی است که آنقدر تکرار شده و آنقدر آن فرکانس ارسال شده که آن باور را در ناخودآگاه ما ساخته و سپس تبدیل به جزئی از تجربه زندگی ما شده است .
پس موضوع فکر نیست، بلکه موضوع یک باور است و باور یک “توجه” و یک “فرکانس” است که به اندازه کافی بارها و بارها و بارها تکرار شده تا جزئی از عادتهای ما شده، وارد ناخودآگاهمان شده و ما بصورت غیر آگاهانه آن را در رفتارمان بروز می دهیم و فرکانس اش را ارسال می کنیم .
حتی برخی از باورهای ما حاصل نحوه نگرش چند نسل گذشته ماست که به ما ارث رسیده. یعنی چنین حدی از تکرار را در خود دارد .
ثانیاً ترس ها، نگرانی ها، امیدها و ایمان شما، از باورهایت نشأت می گیرد و اگر اساس باورهایت درباره موضوعی قدرتمند کننده و ثروت آفرین نباشد، قادر به توجه به جنبه مثبت اتفاقات، نخواهی بود.
همانگونه که اگر اساس باورهای شما قدرتمند کننده باشد، ترس ها و نگرانی های دیگران درباره موضوعات مختلف برایت قابل درک نیست .
اما همه ما یک راهنمای کامل برای این موضوع داریم که بدانیم در هر لحظه در حال توجه به چه چیزی هستیم، خواسته مان؟ یا ناخواسته؟
و آن راهنما، احساس ماست. اگر وقتی به موضوعی توجه می کنی به احساس آرامش می رسی، یعنی در حال توجه به جنبه مثبت آن موضوع هستی و جذب خواسته ها به زندگی ات هستی. جذب موضوعاتی که تجربه شان موجب آرامش بیشتر و احساس خوب بیشتر می شود .
اما اگر وقتی به موضوعی توجه می کنی، احساس ترس، دلشوره، نگرانی، غم و … را داری، این نشانه ای است که می گوید در حال توجه به جنبه منفی آن موضوع و موافقت کردن با ورود ناخواسته ها به زندگی ات هستی . قانون این است که به هر آنچه توجه کنی، اساس آن توجه را وارد زندگیات میکنی!
اگر بخواهم قوانین کیهانی را در یک جمله خلاصه کنم، آن جمله این است :
احساس خوب= اتفاق خوب و احساس بد = اتفاق بد
یعنی خواه شما پیامبر خدا باشی، خواه یک فرد معمولی، خواه آمریکایی باشی، خواه ایرانی ، خواه زن باشی ، خواه مرد، خواه مسلمان باشی، خواه مسیحی، خواه تحصیل کرده باشی، خواه بی سواد، اگر احساس بدی داشته باشی، قطعاً اتفاقات بدی را تجربه خواهید کرد .
زیرا خداوند سیستم جهان را اینگونه طراحی نموده که به فرکانسهای افراد در هر لحظه واکنش نشان میدهد. یعنی شما مثل یک دستگاه فرکانس هستی و جهان نیز دستگاهی است که آن فرکانسها را دریافت و به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگیات میکند . پس شما چیزی را که به آن فکر میکنی، وارد زندگیات نمی شود، بلکه چیزی که به آن توجه می کنی، وارد زندگی ات می شود .
وقتی درباره چیزی نگران هستی یا می ترسی …
وقتی درباره چیزی با خودت در گفتگوهای ذهنی ات یا با دیگران صحبت می کنی …
وقتی در حال گلایه و شکایت از اوضاع هستی …
وقتی در حال حسادت به چیزی هستی …
وقتی از موضوعی ترسیده ای …
وقتی از موضوعی خشمگین یا افسرده ای …
وقتی در حال دلیل آوردن برای مشکلات ات هستی …
در همه این حالت ها، شما در حال توجه به چیزهایی هستی که نمی خواهی و معنایش این نیست که دقیقاً همان موضوعی را جذب می کنی که بابت آن نگران هستی، بلکه معنایش این است که اساس آن توجه، یعنی “ناراحتی- نگرانی- حسادت – خشم- ترس و…) را وارد زندگی ات می کنی .
فرض کن به خاطر امتحان ریاضی ات بسیار نگرانی. در همین حین، دچار سرماخوردگی هم میشوی. آنوقت اگر بخواهی از قوانین کیهانی ایراد بگیری، می گویی، من هرگز این سرماخوردگی را جذب نکردم، حتی یک بار هم به آن فکر نکردم .
اما پاسخ این است :
وقتی درباره چیزی نگرانی و میترسی، یعنی در حال ارسال فرکانسی هستی که ناخواستههایی را به زندگیات جذب میکند که نتیجهاش، داشتن احساس نگرانی بیشتر باشد. درست است که شما به سرماخوردگی فکر نکردی. اما قانون این است که هر فرکانسی را ارسال نمایی، اساس آن فرکانس وارد زندگیات میشود .
وقتی درباره امتحان ریاضی احساس نگرانی داری، جهان اساس این فرکانس را به این شکل ترجمه می کند : درخواست نگرانیِ بشتر
لذا یکی از گزینههایی که با این موضوع هم فرکانس است، مثل سرماخوردگی، را وارد زندگی شما می نماید تا باز هم احساس نگرانی بیشتری داشته باشی .
یا همان لحظه میهمانی ناخوانده وارد خانهتان شده و شما باز هم نگرانتر می شوید زیرا فرصت مطالعه درس ریاضی را نداری، با اینکه شما اصلاً به آمدن آن میهمانها فکر نکرده بودی.
بنابراین اتفاقاتی مانند سرماخوردگی یا آمدن میهمان ناخوانده، میتواند یکی از گزینههایی باشد که شما را به احساس نگرانی بیشتر میرساند.
کار جهان این است که بر اساس باورهای هر فرد، او را در مداری از جنس باورهایش قرار دهد تا در آن مدار با آدمها، شرایط، راهکارها و ایدههایی هم جنس با اساس باورهایش برخورد نماید .
پس موضوع خیلی فراتر از فکر کردن به یک اتفاق و سپس بوجود آوردن یا بوجود نیاوردن آن است !
موضوع این است که فرد اصولاً چه باوری درباره موضوعات مختلف دارد؟
آیا باورش این است که او لایق روابط عالی با افراد عالی است یا باور دارد که در این دوره و زمانه آدم خوب اصلاً پیدا نمیشود مگر اینکه خلافش ثابت شود؟
باور دارد که کسب ثروت آسانترین کار دنیاست و فرصتها برای ثروتمند شدن هر روز بیشتر و جهان هر روز راههای سادهتری برای ثروت مند شدن سر راهش قرار میدهد؟
یا تصورش این است که اوضاع اقتصاد هر روز سختتر، فرصتها کمتر و ثروتمند شدن هر روز سخت میشود؟
فردی که اساسا خوشبین است و باورهای قدرتمند کنندهای دارد، با فردی که کلاً بد بین است و همیشه توجه اش بر جنبههای منفی هر چیزی است، هرگز و هرگز این دو فرد، تجاربی یکسان از موضوعات واحد نخواهند داشت. حتی اگر در یک شهر با قوانین یکسان زندگی کنند، دو چهره متفاوت از آن محیط را تجربه خواهند کرد زیرا در دو مدار و در دو دنیای کاملاً متفاوت اند …
پست های مرتبط

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404

22 اردیبهشت 1404
دیدگاهتان را بنویسید